دل نوشته های من
خیال نقش تو
|
تلخی شراب یاد تو را دهان ذهنم مزه می کنم باز برگه های کاهی دفتر خاطراتم را ورق می زنم باز چشمان سیاهت که شب آروزهایم بود نمایان می شود و من سرگشته در تمام این برگه ها نشانی تو را میابم تو که از پیچ جاده دل گذشتی و نام خود را در دفترم حسرت گذاشتی آهای رفته از دفتر خاطراتم آهای حسرت برگه های کاهی دفتر هنوز نامت را فریاد می زند هنوز سپید مانده چند صفحه دفتر نقاش زمانه نقش صبر می کشد بر دفترم و من دست به دامن زمان می شوم کاش بگذرد زمان و تو باز پا در سطر سطر نوشته هایم بگذاری کلمات واژه ها وصف ها همه همه را غلام حلقه به گوش تو می کنم روزه برای ندیدنت نگرفتم کاش میشد روزه دار دیدنت می شدم ولی افسوس که سرگذشت مهر سکوت زد و زبانم سرگذشت رفتن تو را از یاد برد اسب خاطراتت بر وجودم شیهه می کشد و غم تازیانه اش را بر احساسم می کوبد و من فریاد می زنم می خواهم امشب بنوشم تا فراموش کنم می خواهم پیکی به یاد غمهای بی شمارم بنوشم دوستان بگوید به سلامتی قول می دهم بد مستی نکنم به سلامتی من و غمم نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |